۱۳۸۹-۰۶-۱۴

تجاوز به کلمات به قصد کشت

 بعضي وقت‌ها فکر مي‌کنم وضعيت‌مون مثل اون يارو توي اون فيلم است که عاشق يه فاحشه(ج.ن.د.ه) توي کاباره شده بود. دنبال چيزي هستيم که اصلا وجود نداره. يعني وجود داره ولي براي ما نيست. براي يه شب و دو شب و يه دوره‌ي کوتاهه؛ بدون وابستگي و دلبستگي. کلا براي چيزي که ما مي‌خوايم نيست. چنين رابطه‌اي که ما مي‌خوايم رو نداره و اصلا براي همينه که بهش مي‌گن فاحشه يا درست‌تر بگم: ج.ن.د.ه يا ژ.ن.د.ه.
جايگزيني واژه‌ها چيزي رو عوض نمي‌کنه. هرزه يا بدکاره يا سياست‌مدار يا... اصل اينه که طرف ژ.ن.د.ه است و ما هواخواه اون شديم و مدام مي‌ريم اون رو از صاحاب کاباره خواستگاري مي‌کنيم.

پ.ن1: من بي‌ادب نيستم؛ اما واژه‌ها لخت و واقعيت‌ها بي‌ناموسند.
پ.ن2: شايد هم من بي‌ادب باشم.



هیچ نظری موجود نیست: