۱۳۸۸-۰۷-۱۸

می تونی؟! بیا بکش!

من بی زیدِ توپ زیستن نَتوانم / بی ک‍... ، کشیده بار ک‍... نتوانم

من بنده‌ی آن دمم که زیدی گوید / یک لب دگر بگیر و من نتوانم