يه روز شير(سلطان جنگل) رفت مسافرت و روباه(مكار و كـ*) رو با تفويض اختيار جانشين خودش كرد. روباه(مكار و كـ*) از همون دَم، آزار و اذيت(بعضا جنسي) رو شروع كرد، مخصوصا خرگوش(بازيگوش و كـ*) رو هر روز گير ميآورد و از اون ميپرسيد : كُلات** كو؟! خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم كه كلاه نداشت مجبور به سرويسدهيِ جنسي به روباه(مكار و كـ*) ميشد.
يه چند روزي به همين منوال ميگذره. حيوونا تصميم ميگيرن يه زنگ بزنن به شير(سلطان جنگل) و اون رو در جريان چند و چون ماجرا بگذارن. شير(سلطان جنگل) هم به روباه(مكار و كـ*) زنگ ميزنه و ميگه: آخه مرد مؤمن! ما خودمون اينكارهايم! اما اين كارا راه داره، زمينهچيني ميخواد، نه اينكه يه دفه هُل بدي تو.... روباه(مكار و كـ*) هم ميگه: باشه... سمعا و طاعتا!
روز بعد به خرگوش(بازيگوش و كـ*) ميگه: يه نخ سيگار بهم بده... خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار رو بهش ميده. روباه(مكار و كـ*) ميگه: نه... سيگار پايهبلند ميخوام...خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار پايهبلند بهش ميده. روباه(مكار و كـ*) ميگه: نه... سيگار پايهكوتاه ميخوام...خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار پايهكوتاه بهش ميده.... خلاصه روباه(مكار و كـ*) هر چي و از هر نوعي ميخواد خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم براش فراهم ميكنه. روباه(مكار و كـ*) هم كه ديگه حوصلهاش(مثل شما) سر ميره، ميگه: كُلات** كو؟! و سرويسگيريِ جنسي رو شروع ميكنه....
* آخر داستان اين صفتش رو هم ميفهميد.
** به پست قبلي مراجعه كنيد.
پ.ن: داشتم به اين فكر ميكردم يعني ميشه يه روز اين داستان رو به عنوان داستان شب برا يه بچه تعريف كرد؟!
يه چند روزي به همين منوال ميگذره. حيوونا تصميم ميگيرن يه زنگ بزنن به شير(سلطان جنگل) و اون رو در جريان چند و چون ماجرا بگذارن. شير(سلطان جنگل) هم به روباه(مكار و كـ*) زنگ ميزنه و ميگه: آخه مرد مؤمن! ما خودمون اينكارهايم! اما اين كارا راه داره، زمينهچيني ميخواد، نه اينكه يه دفه هُل بدي تو.... روباه(مكار و كـ*) هم ميگه: باشه... سمعا و طاعتا!
روز بعد به خرگوش(بازيگوش و كـ*) ميگه: يه نخ سيگار بهم بده... خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار رو بهش ميده. روباه(مكار و كـ*) ميگه: نه... سيگار پايهبلند ميخوام...خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار پايهبلند بهش ميده. روباه(مكار و كـ*) ميگه: نه... سيگار پايهكوتاه ميخوام...خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم سيگار پايهكوتاه بهش ميده.... خلاصه روباه(مكار و كـ*) هر چي و از هر نوعي ميخواد خرگوش(بازيگوش و كـ*) هم براش فراهم ميكنه. روباه(مكار و كـ*) هم كه ديگه حوصلهاش(مثل شما) سر ميره، ميگه: كُلات** كو؟! و سرويسگيريِ جنسي رو شروع ميكنه....
* آخر داستان اين صفتش رو هم ميفهميد.
** به پست قبلي مراجعه كنيد.
پ.ن: داشتم به اين فكر ميكردم يعني ميشه يه روز اين داستان رو به عنوان داستان شب برا يه بچه تعريف كرد؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر