۱۳۸۸-۰۲-۰۵

[+]تخمِ مرغهای یک دیوانه

یه یارو می‌ره پیشه روانپزشک و میگه:
دکتر برادر من دیونست، اون فکر می‌کنه مرغه.
دکتر میگه: خوب چرا نمی‌فرستیش تیمارستان؟
اون ‌وقت مَرده میگه: می‌خواستم بفرستمش، ولی تخم مرغاش رو لازم دارم.


خوب،گمونم این خیلی شبیه طرز فکر من راجع به روابط زن و مَرده،می دونید این روابط کاملا غیر منطقیه،دیوونه وار و مسخره است ولی گمونم همه مون به این روابط ادامه می دیم، چون به تخمِ مرغ هاش احتیاج داریم.

۲ نظر:

seyed گفت...

سلام گراز
به ترکه می گن تا حالا قارچ خوردی؟
می گه : نه، ولی جر خوردم.

شرورلوژی گفت...

سلام الدنگ!
حالا هر چی خوردی رو هر جا پیش هر کسی نگو
D;